خاطرات دوران شیرین معلمی
 
وطن
هدیه برای دوستان
 
 

یک پسربچه ای را که چند تا بره می چراندصداش کردم اول به زبان آذری خسته نباشیدگفتم واسمشو پرسیدم پسر زرنگ وسرزبونداربود گفت : اسم من علی است وبلافاصله گفت آقا اجازه شما معلم هستید ؟ تا گفتم آره من معلم هستم بره هاشو رهاکرد وبا سرعت تمام به طرف آبادی دوید چند دقیقه ای طول نکشید که با چند نفر از بچه های روستا دخترو پسر از هم سن و سالانش جمع کرده با شوروشوق آمدند ..کمی با اون بچه ها خوش وبش کردیم سراغ مدرسه راگرفتم گفتند :آقا مدرسه توی باغه وکلیدش دست حاج غیضعلی است.گفتم بریم اول مدرسه راببینیم مدرسه تقریبا 500متر باروستا فاصله داشت اماچون داخل یک باغ وپشت تپه قرارگرفته بود نه ازمدرسه روستادیده می شد ونه از روستا مدرسه.یک مدرسه ی نوساخت 5کلاسه وبا محیط زیبا و دلنشین وقتی ساختمان مدرسه را دیدم محیط زیبای آن علاقه و شور و شوق منو بیشتر و بیشتر کرد.یادم رفت که چند ساعت است پیاده راه آمده ام گفتم بچه ها بریم پیش حاج غیضعلی  سراغ اورا هم نزدیک مدرسه داخل باغ که مشغول آبیاری درختان بود به ما دادند.باهمان بچه ها که در اولین برخوردشان در دل من جا باز کرده بودند به حضور شورای ده رسیدیم در ذهنیت خودم  این آقا را از نظر هیکل وقیافه وحتی برخورد و اخلاق یک جورایی تدایی میکردم.یکی از بچه ها داد می زد حاج عمو -حاج عمو معلم آمده تا اینکه دیدم یک پیر مرد قدکوتاه و لاغر اندام از داخل باغ با خنده ای که بر لب داشت وبا محبت مبگفت چه خبره چه خبره؟؟؟دادمیزنی معلم آمده که آمده خیلی هم خوش آمده بعد از سلام و خسته نباشید..وچند کلمه ی گپ و گفت با ایشان دیدم این حاج عمو چه مرد با سواد و با اطلاعات و دنیا دیده ای است.چقدر با ادب و مهربان ..گفت آقا معلم میدونم ناهار نخوردی پاشو بریم خونه..ومن خواستم تعارفی بکنم گفت نـــــــه این نشد اگه توی این روستا تعارفی باشی از الان پاشو برو تا کسی دیگه بیاد..بالاخره ناهار  مهمان حاجی و خانواده ی محترمشان شدیم و تا ساعت 4 بعد از ظهر در آن روستا بودم..منزل خودمو در یکی از اتاق های مدرسه مشخص کردم وچون میخواستم همان روز برگردم به شهر همان حاجی مهربان مرا با یکی از بچه های روستا با یک اسب راهی کرد وسفارش کرد هر وقت آقای عظیمی سوار ماشین شد برگرد نمیدانید چقدر خوشحال بودم وبه پوست خود نمیگنجیدم .

 

منتظر ادامه خاطره باشید

خلاصه دوستان این روستای قره حاجیلو در سال تحصیلی 67-66 به تنهایی از آن من شد.ورفتم خودم و آماده ی خدمت نمودم ودر 30 شهریور که ازقضا روز جمعه هم بود باوسایل مورد نیاز یعنی یک زیراندازویک دست رختخواب وبقیه خرت وپرت که از آن روستای ماشین رو تا قره حاجیلو بااولاغ بردیم .وقتی به روستا رسیدم همان حاج غیضعلی کلیددار مدرسه رو بازکرد وبا یاد ونام خدا وارمدرسه شدم وسایل که چه عرض کنم بالاخره هرچه بود همان بود در جای خودشان قراردادم یک چراغ نفتی داشتم که والور می گفتیم خواستم روشن کنم یک چایی مشدی درست کنم این مرد مهربان گفت :چکار می کنی ؟ما عادت نداریم میهمان دست به سیاه وسفید بزند بگذار اول ورودتان باهم سنگامنو وابکنیم این اتاق که به قول شما منزلتان فقط برای استراحت شماست اهالی این روستا موظفند صبحانه ،ناهار وشام شمارا به نحو احسن تهیه نمایند نه یک روز نه دو روز بلکه تا آخر سال اگر بشنوم روزی شما ناهار ویاشام برای خودت تدارک دیده ای دوستی مون بهم خواهد خورد.

البته ناگفته نماند این خصلت میهمان نوازی در اکثر روستاهای دور افتاده آذربایجان بود وهست سرتونو درد نیارم دوستان از این همه محبت مونده بودم ،وحیران از اینکه چکارکنم وچگونه خدمت کنم تا کمی ازاین همه خوبیها جبران شود .منهم تصمیم گرفتم دردوشیفت یعنی صبح از ساعت 8 تا12 پایه های اول ودوم وسوم راتدریس کنم وبعداز ظهر چهارم وپنجم رادر پنج پایه چهل نفر دانش آموز داشتم وکارمهم دیگری که به نظرمن مهمتر از کارروزانه ام بود تشکیل کلاس نهضت سواد آموزی شبانه بود آری دوستان اون علاقه که قبلا عرض کرده بودم چند برابر شده بود کلاس های نهضت ما رفته رفته به آموزش قرآن هم رسید اهالی قرآن سواد مخصوصا از همه بهترحاج غیضعلی مرد خاطره ساز ما قرآن بلد بود بعضی شبها بحث قرآنی ما طول می کشید تا نیمه شب .چی بگم از آن مردمان پاک دل وزحمت کش وبی ریا هیچ وقت این روز ها یادم نمی رود.

ادامه دارد


نظرات شما عزیزان:

LLLOOOVVVEEE
ساعت12:30---17 بهمن 1392
خیلی عالی بود حتما ادامشو بگذارید ممنون:)
پاسخ:باسلام : ازحسن توجه شما بی نهایت ممنونم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:, :: 9:30 :: توسط : ابرار

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان وطن و آدرس abrar-azimi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 10
بازدید کل : 504
تعداد مطالب : 13
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز